هلال شيعي و کسب هويت جمعي


 

نويسنده: حسين محمدي سيرت




 

● آينده ايدئولوژيک جهان اسلام
 

پيروزي انقلاب اسلامي در ايران تغييرات فراواني، در سطح منطقه اي و جهاني، ايجاد کرد، اما شيعيان در کشورهاي عراق، بحرين، لبنان، سوريه و برخي از کشورهاي حاشيه خليج فارس، با توجه به داشتن اشتراکات مذهبي و استراتژيک، بيشترين تأثير را از انقلاب اسلامي پذيرفتند . اين تأثير را شايد بتوان در قالب شکل گيري هويت جمعي شيعي در سطح کلان بررسي کرد. امراي سني کشورهاي منطقه و قدرت هاي جهاني اين هم گرايي شيعه در سطح منطقه خاورميانه را هلال شيعي ناميده اند. روشن است که تحولات اخير در عراق، لبنان، بحرين ، و يمن سبب حرکت و جنب و جوشي دوباره در اين هلال شده است، اما موانع متعددي، چه در سطح داخلي و چه در سطح منطقه، وجود دارد که ممکن است تحقق عيني و واقعي هلال شيعي را به تأخير بيندازد يا ناممکن کند. در مقاله پيش رو عوامل مؤثر در شکل گيري اين هلال و نيروهاي مخالف با تحقق آن در سطح منطقه و جهان تحليل و بررسي شده اند.
پيروز انقلاب اسلامي در سال 1357 در ايران که کشوري شيعي مذهب است و از سوي ديگر اثرپذيري فراوان شيعيان در مناطق مختلف دنيا، به ويژه در منطقه خاورميانه، سبب ايجاد تحرکت و هويت جمعي بين شيعيان گرديده است. اين بيداري و کسب هويت جمعي سبب شکل گيري کمربندي شيعي شده است که ايران، شيعيان عراق، بحرين و سوريه و لبنان را در بر مي گيرد.
البته عده اي، مبارزان فلسطيني با الگوهاي شيعي و به طور معين حماس را جز اين کمربند به شمار آورده اند.
تحولات سال هاي اخير در خاورميانه، و در رأس آنها اشغال عراق و به حکومت رسيدن دولتي شيعي در اين کشور سبب مهم تر شدن اين کمربند شيعي در منطقه شده است. در پي اين تحولات و گسترش روحيه انقلابي شيعي، اظهار نگراني هايي در بين برخي حکومت هاي پادشاهي سني مذهب ديده مي شود. آنان اين کمربند شيعي را هلال شيعي مي نامند و آن را در مقابل هلال از ايران آغاز مي شود و تا مرزهاي سوريه ادامه دارد و به حزب الله مي پيوندد و سرانجام حماس را در بر مي گيرد.
اين مفهوم ابتدا با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و روي کارآمدن دولتي شيعي، مطرح شد. با پيروزي انقلاب در ايران، شيعيان، که خود را گروهي اقليت و محروم از قدرت اجتماعي و سياسي تصور مي کردند، اميدوار شدند و انگيزه حرکت در آنها ايجاد شد.
مفهوم هلال شيعي از بهار 1382و پس از به قدرت رسيدن شيعيان در عراق اهميت بيشتري يافت و امريکا کوشيد با طرح تهديد هلال شيعي از سويي دولت هاي عربي را در مقابل شيعيان قرار دهد و از سوي ديگر با بزرگ جلوه دادن اين مفهوم ذهن سران عرب را از موضوع اسرائيل دور کند و با مخدوش کردن چهره ايران و شيعيان، آنها را دشمنان اصلي دولت هاي سني معرفي کند.
دولت هاي پادشاهي و سني عربي خاورميانه از ايجاد اين کمربند يا هلال شيعي بسيار نگران اند. بسياري اکنون در منطقه از آن بيم دارند که با تشکيل «هلال شيعي» توسط شيعيان ايراني، لبناني، عراقي و به طور کلي شيعيان ساکن در منطقه خليج فارس عملا عرصه برحکومت هاي عمدتاً سني مذهب تنگ تر شود و منافع اين حکومت ها در آينده جداً تهديد شود. تحليلگران معتقدند که هلال شيعي را حاکمان ديکتاتوري در منطقه مطرح کرده اند که به نوعي امريکا و اسرائيل براي مقابله با شيعيان از آنان استفاده مي کنند و به کارگيري اين مفهوم از روي تعصب است و پايه و اساس ندارد.
شکل گيري اين کمربند شيعي در منطقه خاورميانه مي تواند منافع دولت هاي غربي، به ويژه امريکا، و دولت هاي منطقه وابسته به امريکا را تهديد کند. بايد اين نکته را هم در نظر گرفت که شکل گيري هلال شيعي در منطقه اي در حال رخ دادن است که بخش اعظمي از انرژي دنيا از آن تأمين مي شود و همين نکته بر حساسيت موضوع بسيار مي افزايد

● احياي تفکر شيعي
 

عوامل احياي تفکر شيعي را مي توان به دو دسته تقسيم کرد:1.عوامل دروني و ايدئولوژيک ؛2.عوامل خارجي و بين المللي. در بعد اول مذهب تشيع طي تاريخ مذهبي انقلابي و داراي ماهيتي اصلاح طلب بوده است و شايد بتوان مهم ترين عامل احياي تفکر شيعي را ايدئولوژي انقلابي آن دانست. عوامل خارجي متعددند، لکن مهم ترين آنها پيروزي انقلاب اسلامي در ايران است که سبب تحول، اميدواري و حرکت در جمعيت هاي شيعي سراسر جهان شد.

●1.عوامل دروني و ايدئولوژيک
 

عوامل بسياري سبب احيا و خيزش تفکر شيعي شده، اما از نظر فولر فرانکه موارد ذيل عامل اين خيزش بوده:1.سرخوردگي جهان اسلام در مواجهه با تجدد و نوسازي غرب؛2.شکست حکومت هاي غرب گرا در مسئله فلسطين؛3.انشقاق در جامعه که به دنبال گسترش شهر نشيني و ديوان سالاري غير سودمند پديد آمد؛4.انزواي ديرين سياسي شيعيان؛5.محدود شدن آزادي هاي مذهبي شيعيان از سوي حکومت ها؛6.تبعيض اجتماعي و اقتصادي فراگير براي شيعيان.

● 2عوامل خارجي
 

تحولات منطقه اي و حضور نظامي امريکا در منطقه از ديگر عواملي بود که شرايط را براي حضور جدي شيعيان در عرصه هاي بين المللي و سياسي به صورتي ناخودآگاه و غير مستقيم فراهم کرد.
الف) ايران: ايران را مي توان رکن و ستون اصلي هلال شيعي دانست؛ زيرا تنها دولت شيعي مذهب مستقل و قدرتمند است که بيش از سي سال به حيات خود ادامه مي دهد و مي تواند مادر و کانون اصلي اين هلال به شمار آيد.
انقلاب اسلامي در حالي در ايران رخ داد که رژيم حاکم بر اين کشور شريک و هم پيمان اصلي امريکا در منطقه به شمار مي رفت و قرار بود ژاندارم منطقه گردد. وجود منابع نفتي عظيم و موقعيت ژئوپوليتيک اين کشور همگي براهميت و تأثيرگذاري انقلاب اسلامي مي افزود. همه حساسيت هاي ذکر شده در کنار ماهيت فکري و ايدئولوژيکي انقلاب، که سياست صدور جزء اصول اوليه آن بود، برميزان تأثيرگذاري اين حرکت در افکار عمومي و جهاني ، به ويژه شيعيان مي افزود.
امام خميني صدور انقلاب را خصلت ذاتي و گريزناپذير انقلاب اسلامي معرفي مي کرد. براي ايشان صدور انقلاب هم تکليفي بود منطبق برهمان احساسي که براي حاکميت اسلام و احکام تعالي بخش آن در داخل کشور ايران، مسلمانان مکلف به انجام دادن آن بودند، هم اينکه صدور انقلاب را در حکم تاکتيکي تهاجمي عليه دشمنان و انقلاب براي دور کردن خطر آنان و به نوعي صيانت از انقلاب ضروري مي دانست و عزم راسخ خود و مسئولان نظام را در اين زمينه با صراحت اعلام مي کرد.
براي شيعيان زمينه ها و دلايل بسيار مهمي وجود داشت که انقلاب ايران را کعبه آمال و الگوي خود بينند و با ايران همدلي داشته باشند. به طور کلي شيعيان، چه در کشورهايي که اکثريت دارند و چه کشورهايي که در اقليت اند، تحت حاکميت اهل سنت و بعضاً حکومت هاي غير ديني به سر مي برند و از اوضاع اقتصادي، سياسي و رفتار تبعيض آميز دولت هاي حاکم شان ناراضي اند.
جوار و قرب جغرافيايي و اشتراکات تاريخي، وجود مکان هاي مقدسه ديني و مذهبي طراز اول در بين منطقه، تجاوز اسرائيل و مظلوميت ملت فلسطين و اقليت عظيم شيعه همه از عواملي هستند که در بررسي تأثيرات فرامرزي انقلاب اسلامي در منطقه غربي آسيا اهميت دارد.
براندازي رژيم شاهنشاهي طرف دار غرب و امريکا سبب افزايش اعتماد به نفس شيعيان جهان و ايجاد انگيزه در آنها براي تحرک شد . البته درباره جايگاه ايران در هلال شيعي تحليلگران ديدگاه هاي متفاوتي دارند، عده اي مديريت ايران و تأثير آن را بر شيعيان کاملاً برنامه ريزي شده و براي کسب قدرت در منطقه خاورميانه و سطح بين المللي مي دانند و عده اي ديگر آن را نتيجه ماهيت ايدئولوژيک انقلاب معرفي مي کنند. عده اي از شکل گيري امپرياليسم شيعي براي کسب قدرت جهاني خبر مي دهند:«ايران ادعاي رهبري جهاني انقلاب اسلامي به نام يک اتحاديه شيعي را دارد هدف اين اتحاديه نه تنها ايجاد هماهنگي ميان جوامع شيعه، بلکه استقرار اسلام شيعي در ميان جهان اسلام و قصد اسلامي شدن عمومي جهان است».اين دسته از تحليلگران اتحاديه شيعي را ابراز ديپلماسي ايران براي افزايش قدرت بين المللي خود معرفي مي کنند.
همان گونه که مشاهده شد، تحليلگران هلال شيعي را برنامه ريزي ايران در سياست خارجي خود معرفي مي کنند؛ البته آنچه به حقيقت نزديک تر است آن است که هلال شيعي هم به اراده رهبران انقلاب به صورت برنامه ريزي شده تقويت مي شود و هم به صورت ناخودآگاه تابع ايدئولوژي جهان شمول و انقلاب اسلامي است. به عبارتي مي توان گفت تلاش ناآگاهانه ايران براي ايجاد هلال شيعي در سياست خارجي جمهوري اسلامي با گذشت زمان به صورت آگاهانه و برنامه ريزي شده در آمد.
ب) شيعيان عراق: بعد از ايران متهم ترين کشور در هلال شيعي کشور عراق است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران موجي عظيم از احساسات اسلامي و ضد بعثي جوان هاي متعهد و مومن عراق را فراگرفت. مردم مظلوم و زجر کشيده عراق پس از سال ها سلطه بعثي ها به رهايي از اين فشار و ظلم اميدوارتر شدند. جوش و خروش جوانان، که متأثر از مبارزات مردم ايران بود، آنان را به سوي رهبري مي کشاند تا با هدايت خويش به سوي هدف آنان، که ايجاد جمهوري اسلامي بود، گسيل دارد؛ از همين رو گروه گروه از مسلمانان متعهد به نجف مي رفتند و ضمن در اختيار قرار دادن همه امکانات خود به آيت الله صدر براي انجام دادن هر نوع فداکاري اعلام آمادگي مي کردند.
روابط مستمرمراکز انديشه و علم تشيع دو کشور عراق و ايران با يکديگر باعث استواري تأثير ايران در عراق شد. اين آميختگي انديشه هاي تشيع دو کشور سبب شد زعامت مذهبي مردم اين کشور به دست ايرانيان و يا کساني افتاد که ايران الاصل بودند. گذشته از رهبران مذهبي و وعاظ که نفوذ کلامي و سيع داشتند بيشتر طلبه هاي علوم مدارس مذهبي نجف اشرف نيز ايراني بودند که بيشتر آنان پس از پايان تحصيلات خود، اقامت در کربلا و نجف را ترجيح مي دادند. اقامت اين عده در اين شهر ها باعث شد شيوه هاي تفکر ايراني هر چه بيشتر در جامعه عراق اثر بگذارد.
مؤمنان و روحانيان ايران قرن هاست که مجذوب سه مکان مقدس در عراق (نجف، کربلا و کاظمين) شده اند. درعوض شيعيان عراق نيز شيعيان ايران را حامي سياسي خود و وزنه اي در مقابل فرمانروايان سني بغداد مي دانستند. اين روابط، شيعيان عراق را به هدف مناسبي براي سياست هاي ايران به منظور سرنگوني رژيم عراق، چه در دوران شاه و چه در دوران آيت الله خميني، تبديل کرد. به اين ترتيب، نفوذ ايران عامل مهمي در تحول ايدئولوژيک و سازماني پيکار جويي شيعيان عراق به شمار مي آيد. و بسياري از گروه هاي نماينده مقاومت شيعي دربرابر قدرت بعث عراق با ايران تماس هايي داشتند. از ميان اين گروه ها مي توان به حزب الدعوه و گروه الفاطمي اشاره کرد.
حزب الدعوه و رهبران آن آيت الله صدر تلاش خود را براي احقاق حقوق شيعيان افزايش دادند و کوشيدند با ايجاد اتحاد در بين شيعيان عراق و انجام فعاليت هاي نظامي به اهداف خود نزديک تر شوند. در اين ميان هم گرايي رهبران حزب الدعوه، به ويژه ايت الله صدر و رهبران ايران سبب همکاري بسيار نزديک اين رهبران با هم شد. بازوي نظامي حزب الدعوه نيز، به کمک ايران و سوريه به عمليات خود عليه رژيم ادامه داد. يکي ديگر از ارگان هاي ضد رژيم عراق که ايران از آن حمايت مي کرد، مجلس اعلاي انقلاب اسلامي بود. مجلس اعلاي انقلاب اسلامي که در ايران مستقر بود، در حکم ارگان عالي رهبران مبارزه شيعه در عراق، فعاليت مي کرد.
جنگ ايران و عراق اتفاقي بود که در گسترش تأثيرات انقلاب اسلامي ايران بر عراق، به ويژه شيعيان عراق، بسيار مؤثر بود. جنگ که در واقع فرصت و ابزاري براي نابودي انقلاب اسلامي به دست صدام و حاميانش تلقي مي گرديد در عمل به فرصت و ابزاري براي صدور انقلاب مبدل شد.
انقلاب اسلامي براي صدام تهديد بود زيرا :1.اکثريت مردم عراق شيعه بودند، اما شيعيان کم ترين سهم را در قدرت و ساختار سياسي داشتند. از همين رو انقلابي با آموزه هاي تشيع و تأسيس حکومت ديني، ممکن بود اين اکثريت را به حرکت اندازد و صدام و حزب بعث را از قدرت ساقط کند؛2.امام خميني(ره)، در مقام مرجع شيعيان، در آنجا پايگاه داشت و صدام در حمايت از شاه ، امام (ره) را درمهر 1357 از عراق خارج کرد؛ 3.از همان روزهاي اوليه آغاز انقلاب و انعکاس اخبار آن، توده هاي مردم عراق، به ويژه شيعيان، عکس العمل هاي چشمگيري از خود نشان دادند؛4.حزب الدعوه يکي از تشکيلات سياسي شيعي در آن زمان بود که حداقل بيست سال سابقه داشت و آيت الله محمد باقر صدر رهبر و مرشد اين حرکت بود. پيروزي انقلاب سبب احياء، تشديد و توسعه فعاليت اين حزب گرديد و اين امر براي رژيم عراق تهديدي جدي به شمار مي آمد. اين حکومت تصور مي کرد سرکوب شديد داخلي و اقدام به جنگ خارجي مي تواند نجات بخش باشد.
صدام تأکيد کرده بود که ديگر اشتباه شاه را نمي کند و رهبر انقلاب را آزاد نمي گذارد؛ بنابراين آيت الله صدر و خانواده او را تحت کنترل شديد در آورد و سرانجام وي و خواهرش بنت الهدي را دستگير و شهيد کرد؛ آيت الله صدر در عراق همان کاري را مي کرد که امام (ره) در ايران کرد.
تأثيرات انقلاب اسلامي برعراق به دليل سياست هاي سرکوب گرايانه صدام کنترل شد و با مرور زمان کم رنگ تر گرديد، اما حمله آمريکا به عراق شرايط جديدي را فراهم آورد. روي کار آمدن دولتي شيعي در عراق، جايگاه عراق را در هلال شيعي بسيار پر رنگ تر کرد؛ به گونه اي که شايد بتوان آن را تولد دوباره هلال شيعي يا مرحله دوم رشد آن پس انقلاب ايران دانست.
ج)عربستان: عربستان، که از يک حکومت مرکزي سني نسبتاً مقتدر برخوردار است، از امواج بيداري شيعيان بعد از انقلاب اسلامي به دور نبود و اين تحولات شيعي در وضعيتي رخ مي داد که در استان هاي شرقي عربستان، يعني مناطق نفت خيز اين کشور، محل تمرکز شيعيان اثني عشري بودند.
تحولات دروني عربستان و اقدام شيعيان هم زمان با پيروزي انقلاب اسلامي ايران همگي شواهدي برتأثيرگذاري انقلاب برشيعيان اين کشور است. شورش وسيع توده قطيف و سيوجات در اواخر سال 1979م، با دوران عزاداري شيعيان (عاشورا) و گروگان گيري ديپلمات هاي امريکايي در تهران هم زمان بود. روي دادن هم زمان اين حوادث به دنبال انقلاب ايران در نظر سعودي ها ناخوشايند و بد شگون تلقي مي شد. در واقع نداي ايت الله خميني از نظر 440.000 شيعه استان هاي شرقي، نوعي دعوت به شورش به شمار مي آمد.
تحولات و تحرکات شيعه با توجه به حضور دولت مقتدر مرکزي عربستان و سرکوب شديد اين قيام ها، نتوانسته است چندان تحولي در عربستان به وجود آورد، اين نکته نيز اهميت دارد که سرنوشت شيعيان عربستان و نوع تعامل دولت مرکزي با آنان هميشه تابعي از نوع ارتباط دولت مرکزي سعودي با ايران بوده است. اما در کل سياست اصلي عربستان در قبال شيعيان، کنترل شديد و جلوگيري از هر گونه تحرک ضد حکومتي است.
د) کويت: از آنجا که انقلاب اسلامي ايران داراي بازتاب هاي جهاني وسيعي بود، کشور کويت که در نزديکي ايران قرار داشت، از اين بازتاب مستثنا نبود. در اين ميان دولت کويت، که به حفظ وضع موجود در منطقه خليج فارس تمايل داشت، مجبور شد سياست هاي خود را با ايران تغيير دهد. اين کشور سياستي احتياط آميز در پيش گرفت و در وهله اول موضع خاصمانه اي عليه جمهوري اسلامي اتخاذ نکرد
در حدود20درصد جمعيت کويت شيعه هستند که بخش عمده اي از آنان ايرانيان مهاجر به کويت اند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي فعاليت شيعيان و ايرانيان مقيم آنجا منسجم تر شد و دولتمردان کويت را نگران کرد.
دولت کويت به منظور تحت کنترل در آوردن اقليت شيعي اين کشور، ابتدا به سلب تابعيت و تبعيد آنها اقدام کرد، اما پس از مدتي با افتتاح دوباره مجلس ملي واستفاده از وزراي شيعه در کابينه، کوشيد اين اقليت شيعي را تحت کنترل در آورد.
در اين ميان دولت کويت نگراني فراواني نسبت به ايرانيان مقيم در کويت داشت که کوشيد با اخراج آنان از خاک کويت خود را از اين تهيد فزاينده دور کند. پيگيري اين سياست در نهايت به نفع دولت کويت تمام شد زيرا ايرانياني که از وضعيت مالي مناسبي در کويت برخوردار بودند به ترک اين کشور و رها کردن اندوخته هاي خود تمايلي نداشتند و به همين دليل به تدريج از فعاليت سياسي شيعيان کويت کاسته شد.
در کل مي توان به اين جمع بندي رسيد که تحولات شيعي در کويت، تحت تأثير انقلاب اسلامي، چندان عميق و پايدار نبود و جز ايجاد هويتي جمعي براي شيعيان و ابراز مخالفت هاي مقطعي نتوانست به صورت پايدار و اثر بخش در فضاي سياسي کويت تحولي ايجاد کند.
ه) عمان: کشوري است که موقعيتي استراتژيک در تنگه هرمز دارد و براي ايران و کشورهاي قدرتمند از اهميت خاصي برخوردار است. اقليت چشمگيري از شيعيان در آن کشور ساکن هستند که تحت تأثير انقلاب اسلامي، مطابق گزارش موجود، امتداداً هويت مذهبي و شيعي خود را تحکيم کرده اما نمود سياسي در خورتوجهي نداشته اند.
شيعيان عمان معمولاً در پايتخت مسقط و شهرهاي ساحلي ساکن اند. بخش عمده اي از شيعيان عمان از مهاجران ايراني هستند که طي حدود يک صد سال اخير و به ويژه با توجه به مشکلات دوران پهلوي به عمان مهاجرت کرده اند.
تعدادي از جوانان عماني براي تحصيل علوم ديدنيه وارد ايران شده و در قم مشغول تحصيل اند. بعضي از آنان، پس از پايان يافتن تحصيل، بازگشته و کرسي هاي درس و مدارس ديني در عمان داير کرده اند. به دليل وجود اقليت شيعي در عمان و حساسيت حاکميت عمان نسبت به شيعيان و تحولات انقلاب اسلامي، روابط شيعيان، با انقلابي هاي ايران کم رنگ و سرد شده است.
شيعيان، امروز يکي از نيروهاي تأثيرگذار در جامعه عمان به شمار مي روند و رهبران و جامعه آنان را شهرونداني با تقوا و صالح مي دانند آنها پست هاي مهم دولتي را نيز تصدي مي کنند.
و) بحرين: در بحرين، که 70درصد از جمعيت حدود 443هزار نفري آن شيعه هستند، اقليتي سني مذهبي از ساليان دور زمام امور را در دست داشته اند. همين انزوا در بين شيعيان بحرين، عاملي بود که آنان انقلاب ايران را فرصتي براي خروج از فشار هاي حاکم تلقي کنند و بدين ترتيب پيروزي انقلاب ايران سبب افزايش انگيزه و اميدواري شيعيان بحرين شد.
بحرين، چه قبل و چه بعد از انقلاب ايران، کانون رستاخيز شيعي در کشورهاي خليج فارس بود. بيگانگي جامعه شيعه با حکومت به علت اصليت ايراني بعضي از اعضاي آن تقويت مي شود و به اين ترتيب، در ميان شيعيان بحرين، هميشه احساساتي به طرف داري از ايران وجود داشته است. به علاوه دعاوي طولاني ايران نسبت به اين جزيره برشکاف سني و شيعه افزوده است.
همبستگي و اتحاد مردم مسلمان بحرين با مردم ايران به حدي است که سازمان آزادي بخش بحرين، در جايگاه نماينده همين مردم، قبل از پيروزي شکوهمند 22بهمن با رهبران انقلابي ايران ارتباط داشت و همکاري مي کرد. بسياري از اعضاي اين سازمان سخنراني هاي امام را ترجمه و براي مردم خود پخش مي کردند تا آنها را به خوبي از خواسته هاي رهبر و انقلاب و خط مشي او مطع نمايند و نيز مي کوشيدند نوارهاي سخنراني هاي ايشان را در اختيار مؤمنان قرار دهند.
پيروزي انقلاب اسلامي تحولات و عکس العمل هاي فراواني چه در شيعيان و چه در حاکميت بحرين ايجاد کرد. با پيروزي انقلاب اسلامي و اوج گيري دوباره شور و احساسات شيعي، طرح دوباره دعوي ديرينه اکثريت شيعه به برخورداري از حق برابر در حاکميت از سال 1980-1979 از سر گرفته شد. اظهارات بعضي از مقامات رسمي ايران درباره حاکميت ايران بربحرين و الحاق آن به اين کشور نيز باعث تشديد فشار خاندان ال خليفه برشيعيان بحرين گرديد. هرايرد کمجيان معتقد است که امام خميني (ره) برخلاف شاه که مي کوشيد بحرين را ضميمه ايران کند، مي خواهد با انقلابي کردن شيعيان بحرين حکومت آل خليفه را براندازد، وجبهه اسلامي براي آزادي بحرين به همين منظور ايجاد و حمايت مي شود.
دولت بحرين در دوران جنگ ايران و عراق اعلام بي طرفي کرد، ولي در عمل از سياست هاي دولت عراق حمايت نمود و همين رويکرد سبب افزايش تنش بين شيعيان مدافع ايران و ال خليفه شد؛ به همين دليل حکومت آل خليفه اعلام کرد که تعهد دارد بعضي از رهبران مشهور شيعي را اعدام کند. اين حکومت با هر گونه تظاهرات شيعيان مقابله مي کرد. اوج اين سرکوب ها در تظاهرات شيعيان در آوريل1980م در اعتراض به ترور آيت الله صدر روي داد.
روابط سياسي ايران و بحرين هيچ گاه حالتي ثابت نداشت. روابط دو کشور بعد از جنگ بهبود يافت، ولي در سال 1372 دوباره به سردي گراييد. در سال 1373وزير امورخارجه بحرين در نطق خود در سازمان ملل درباره اختلافات ارضي امارات با ايران از آن کشور در مقابل ايران طرفداري کرد. دولت بحرين در سال 1374در شوراي همکاري خليج فارس جزء طرف داران صدور قطعنامه عليه ايران بود. اين روابط بعد از روي کارآمدن امير جديد بحرين رو به بهبودي گذاشت . تحرکات شيعيان بحرين، که بعد از پيروزي انقلاب و از سال 1979م پررنگ و منسجم شده بود، متوقف شد و اما در پي به حاکميت رسيدن شيعيان در عراق ، شيعيان بحرين نيز اميدوار شدند .
شيعيان انتخابات سال 2002م در بحرين را تحريم کردند و اعتبار انتخابات را زير سؤال بردند. در 26مارس 2005م به فاصله اندکي پس از تأييد رسمي انتصاب جعفري براي تکيه زدن بر کرسي صدارت کابينه جديد عراق، در حدود هشتاد هزار تظاهر کننده شيعه در بحرين به خيابان ها ريختند تا با مطالبه تصويب قانون اساسي جديدي در کشورشان خواستار دستيابي شيعيان به حقوق بيشتر شوند. مهم ترين خواسته آنها حق انتخاب نخست وزير به جاي انتصاب او از جانب شخص پادشاه بود. در پي آن شيعيان توانستند در مجلس ملي بحرين پيروزهايي را کسب کنند و جايگاه خود را در حاکميت سياسي بحرين پررنگ تر سازند.
و) لبنان: دلايل بسياري بر چرايي اثر پذيري شيعيان لبنان از انقلاب اسلامي ايران وجود دارد؛ از جمله اشتراکات مذهبي، ظلم و ستم عليه اقليت شيعه، و داشتن سابقه تاريخي مشترک در حوزه هاي ارتباطي علماي شيعي، به ويژه علماي جبل عامل.
انقلاب اسلامي ضمن آنکه هويت اسلامي مسلمانان در لبنان را تقويت کرد، از لحاظ سياسي نيز کفه تعادل و موازنه قومي و قدرتي را به سود مسلمانان تغيير داد و شيعيان لبنان را به جلوداري حزب الله به قدرت تعيين کننده در سطح لبنان و نيز مبارزه با اسرائيل مبدل کرد.
شديدترين و محسوس ترين اثر انقلاب اسلامي در لبنان، که با ابتکار عمل و تيزبيني امام خميني (ره) ايجاد شد، تأسيس و ايجاد جنبش حزب الله در تابستان 1983م است؛ به گونه اي که هر جا از انقلاب اسلامي و لبنان صحبت مي شود ذهن ها متوجه حزب الله مي گردد.
زمينه شکل گيري چنين جنبشي در عرصه سياسي لبنان را امام موسي صدر و شهيد چمران با فعاليت خود در مناطق جنوبي و شيعه نشين لبنان، که زادگاه حزب الله است، فراهم کردند.
شکل گيري جنبش حزب الله و توانمندي هاي اين حزب در عرصه سياسي و نظامي در منطقه اي حساس از خاورميانه اين امکان را براي اين فراهم کرده است تا مبارزه با دولت هاي غربي، به ويژه امريکا و دست پرورده اش اسرائيل، را در فاصله اي دورتر از مرزهاي سياسي - جغرافيايي خود پيگيري کند و کمترين هزينه هاي نبرد را متقبل شود.
ز) سوريه: حاکميت يک رژيم علوي که اقليتي در سوريه هستند، رقابت حزب بعث سوريه با حزب بعث حاکم در عراق و تحت فشار قرار گرفتن از جانب اسرائيل، رهبران سوري را برآن داشت تا به انقلاب اسلامي به ديد حامي خود در منطقه بنگرند؛ با اين حال همکاري بين دولت سوريه و دولتمردان انقلاب ايران رابطه اي دو سويه بوده است و هر کدام از دو طرف با برقراري اين ارتباط به اهداف خود نزديک شده اند .
تحليلگر سوري، مبيد اين رابطه دو طرفه را از گونه بررسي و توجيه کرده است :«حمايت سوريه از انقلاب ايران در سال 1979م آغاز شد. دليل حمايت سوري ها اتخاذ مواضع عداوت آميز رهبران انقلاب ايران در برابر رژيمي بود که آشکارا مورد حمايت امريکا و متحد اسرائيل قلمداد مي شد؛ از اين رو مخالفت با رژيم سلطنتي محمد رضا پهلوي صراحتاً به معناي هم سويي با سياست هاي مورد دلخواه دمشق در منطقه حساس خاورميانه و به طور کلي درجهان بود وقتي جنگ (ايران -عراق) به پايان رسيد دو کشور فضاي بيشتري را براي مقابله با دشمن اصلي مشترک، يعني اسرائيل، فراهم ديدند و تلاش کردند تا از طريق تقويت حزب الله در جنوب لبنان به خواسته هاي خويش در اين رابطه جامعه عمل بپوشانند. ايران البته اين همکاري را فارغ از علايق طبيعي خويش، که همانا بسط نفوذ شيعيان در منطقه بوده است، پايه گذاري کرد. سوريه نيز تلاش مي کرد تا با همکاري ايران، به عنوان يک رژيم قابل اعتنا، جنگ ديرين خود را با اسرائيل با طرز آبرومندانه تري ادامه دهد».
در کل مشاهده مي شود که رابطه اي استراتژيک چه در دوران حيات حافظ اسد و چه بعد از مرگش و به حکومت رسيدن بشار اسد بين ايران و سوريه برقرار است؛ ارتباطي که در نگاه اوليه ممکن نيست؛ زيرا در طرفي ايران و افکار انقلابي قرار دارد و در طرف ديگر کشوري پايبند به ايدئولوژي ناسيوناليستي - سوسياليستي بعث.

● آينده جهان اسلام و هلال شيعي
 

آينده ايدئولوژيک جهان اسلام را مي توان در قالب رقابت هاي ايدئولوژيک اسلام گرايي سکولار در ترکيه، بنياد گرايي افراطي وهابيت در عربستان و انديشه سياسي شيعي در ايران پيش بيني کرد.
حکومت ترکيه مي کوشد با عضويت در اتحاديه اروپا، افزايش نفوذ در کشورهاي همسايه خود به ويژه با تأکيد بر مشترکات قومي و زباني و بالا بردن توانمندي هاي اقتصادي کشور خود، اينده جهان اسلام و منطقه را به دست بگيرد .
عربستان سعودي و انديشه وهابيت، که خود را ام القري جهان اسلام مي داند، سال هاست با خرج کردن پول هاي نفتي در قالب هاي مختلف و تبليغات گسترده مي کوشد خود را مهد اسلام و اسلام گرايي معرفي کند.
ظهور انقلاب اسلامي در ايران و روي کار آمده حکومت شيعي در اين کشور، اين فرصت را در اختيار انديشه سياسي شيعه قرار داده است تا بتواند الگوي ايدئولوژيکي خود را گسترش دهد، اما گسترش اين انديشه از يک سوء به عوامل مختلف منطقه اي به ويژه فعاليت هاي غربي ها و امريکا و از سوي ديگر تأمين شدن شيعيان منطقه، چه از لحاظ سياسي و چه اقتصادي مانند مادري دلسوز از جانب ايران بستگي دارد. تحولات اخير در عراق و روي کار آمدن دولت شيعي که دولتمردان آن سال ها در ايران ساکن بوده اند و به نوعي خود را مديون ايرانيان مي دانند، پيروزي هاي حزب الله لبنان در جنگ 33روزه عليه اسرائيل، که مستقيماً با ايران در ارتباط است، پيروزي هاي شيعيان بحرين در عرصه هاي سياسي اين کشور و سرانجام اقدامات الحوصي ها در يمن، همگي نشان مي دهد که شکل گيري هلال شيعي- که براثر پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357آغاز شده است- متوقف نشده و در حال تکامل و پيشرفت است.
اما در اين ميان موانعي وجود دارد، دولت عراق، دولت مستقل و توانمندي نيست و در کشوري حکومت مي کند که اشغال شده، داراي مشکلات اقتصادي و امنيتي متعدد و جمعيتي ناهمگون از لحاظ مذهبي است؛ عده اي سني کرد و سني عرب در اين کشور زندگي مي کنند که خواهان حقوقي بيشتر براي خود در عراق اند.
لبنان و حزب الله هيچ گاه نمي توانند الگويي مانند الگوي ايران را برخود برگزينند؛ زيرا وجود قوميت هاي مختلف در لبنان و نبودن يکپارچگي شيعي و نداشتن ابزارهاي اجتماعي و اقتصادي کافي مانع از روي کار آمدن دولتي شيعي در لبنان مي شود.
فرانسوا توال در مقاله اي به نام «ژئوپولتيک شيعه» شکل گيري هلال شيعي را رويا مي پندارد و موانعي را بر مي شمارد که شکل گيري آن را ناممکن نشان مي دهد. از جمله موانع مد نظر توال، شکاف ميان تشيع دوازده امامي و ديگر شيعيان و شکاف بين تشيع ايراني و تشيع عربي است او در کل اعتقاد دارد چون هيچ گونه اتحادي بين گروه هاي شيعي وجود ندارد؛ «تشيع همچنان يک مذهب بدون تمرکز باقي مي ماند و تعارضات ملي و مذهبي ميان شاخه هاي تشيع اين مذهب را سريعاً محکوم به ناتواني خواهد کرد.»
اما آنچه واقعيت دارد شايد کمي متفاوت با بدبيني هاي فرانسوا توال باشد. تحرکات اخير ثابت خواهد کرد که قرن 21، قرن خودآگاهي شيعه خواهد بود. همان گونه که اشاره شد، پيروزي شيعيان در عراق و لبنان، محبوبيت سيد حسن نصرالله، در مقام مرد اول جهان عرب، و جنبش هاي اعتراضي شيعه مانند آنچه در يمن رخ داد، از تحرک و تحول شيعيان حکايت مي کند. يکي ديگر از عواملي که بسيار در آينده هلال شيعي مؤثر خواهد بود، وضعيت ايران در موضوع هسته اي است. ايران، در جايگاه مادر و سرمنشأ هلال شيعي، اگر در قضيه هسته اي اش بتواند نتيجه مطلوب را کسب کند، مي تواند با اعتماد به نفس بيشتري به رهبري خود در جهان تشيع ادامه دهد و شيعيان ديگر را از داشتن حامي مهم و قدرتمندي مطمئن سازد.
منبع:زمانه 4 و 5